۱۳۸۹/۴/۳۰

زن تر

به پستهای قبلی که نگاه می کنم انگار خیلی زنانه شده..همیشه از این وبلاگهای نک و ناله ای زنانه حالم به هم می خورد
"شانه هایت را در قلبم به اشکم میکشم..."آوغ!و آخرشم که "رفتنت را باور ندارم ...."
اه اه! خدا نکند اینجا یک روز اینجوری بشود .

منصفانه اش اینکه کمی عوض شدم .صبحها حتما خط چشم میکشم و کرم ضد آفتاب.ناخنها م را هم هر 2 هفته مانیکور می کنم .نمی دانم اگر این کارها زنییت محسوب بشود دارم زن تر میشوم.. معلوم نیست؟

۲ نظر:

marjan گفت...

شاید اگر پیشتر ها بود،مثلا چند سال پیش هر چیزی که زنانگی ام رو بیشتر میکرد واین حس رو به من القا میکرد واسم نکات مثبتی حساب نمیشد.انگار زن گریزی ناخوداگاه جزو اصول ناخوداگاه زندگیم بود. و وقتی ادم هایی که به زنانگی شون اهمیت میدادن رو می دیدم ، نه تنها حس نمی کردم که چیزی من کم دارم ، بلکه احساس برتری و از بالا به پایین از لحاظ تفکری می کردم.
و حالا دارم کم کم می فهمم که چه لذتی داره که به زنانگیم اهمیت بدم و بشناسمش، واسش وقت بذارم و این حسی که سله سرکوب شده رو دوباره بهش جون بدم.
و حالا واسه خودم متاسفم که چه سال هایی رو و چه لحظه هایی رو از دست دادم و تجربه نکردم
دوران تینجری، نوجوای، 18 سالگی، تمام سالهای بیست سالگی .....
بگذریم
تاسف خورد خیلی هم اهمیتی نداره ولی خوشحالم که فهمیدم ش!
واسه همین کلی واست خوشحالم که داری این حس رو تجربه میکنی، بیشتر تجربهاش کن . کلی چیز در مورد خودت میفهمی 

ناشناس گفت...

دیگه اپ نمیکنی ؟ خیلی وقته میام سر میزنم میبینم خبری نیست