۱۳۸۸/۱۱/۲

حال

بعضی ها انگار ذاتا راننده اند.یک جوری میرانند که انگار مادرزادی بلد بوده اند.سریع و بی نقص وامن .عوضش بعضی ها هم صد جلسه تعلیم رانندگی میرند,.دویست تا معلم عوض میکنند,صد جور ماشین عوض میکنند,دنده اتومات,فرمان هیدرولیک ....آخرش هم استارت که میزند در جا خاموش میکند.


درست مثل زندگی کردن .بعضی ها ذاتا اهل زندگی کردن هستند با زندگیشان حال میکنند.حتی اگر پیکان باشد.

انتخاب

نمیدانم کی برای اولین بار خانواده را اینجوری تعریف کرد که الان هست.شاید هرکی اینکار را کرده از روی حیوانات این برداشت را داشته.ولی خب ما ها یک کمی با حیوانها فرق داریم پس شاید بشود تعریف دیگری براش کرد.

۱۳۸۸/۱۰/۲۸

....

من بچه ای ندارم.فکر هم نکنم هیچ وقت داشته باشم.ولی هرکی دارد بهتراست بهش یاد بدهد که آرزوهاش خیلی خیلی بزرگ باشند.هرچی بزرگتر و نرسیدنی بهتر.یک جوری که تا آخر عمرش مثلا شصت ,هفتاد سالگی هم بهش نرسد.اینطوری خیلی بهتره.خیلی بهتر .

۱۳۸۸/۱۰/۲۰

.....

-به نظرم زیادی حواست به منه.

-منظورت چیه؟

-منظورم اینه که زیادی هوای من را داری.همیشه ,همه جا

-یعنی واست پارتی بازی میکنم؟

-آره .مطمئنم.

- خب. حالا یعنی تو ناراحتی؟

-نه اصلا.در واقع اصلا.فقط می ماند مسئله عدالت تو...

-خب آنها را هم که خودت از روز اول برام ساختی.

-خب پس... دیگه مشکلی نیست.

۱۳۸۸/۱۰/۱۷

....

دلم یک دنیای دیگر میخواهد.اینجا داره حوصله ام سر میرود.

۱۳۸۸/۱۰/۱۱

عادت

خوبیش این است که آدم به همه چیز عادت میکند.همانقدر که به بودن. به نبودن.