۱۳۸۷/۱۰/۲۵

شهر کتاب

دیروز رفتم شهر کتاب .یکی از بهترین جاهای دنیای من است.قبلا ها که هنوز تو ونک باز نشده بود پاتوقم انقلاب بود و انتشارات هاشمی.یک روزهایی صبح که از خواب بیدار میشدم ناخودآگاه ساعت 10 به جای شرکت تو انقلاب بودم داشتم کتاب ورق میزدم .گاهی کتاب ها را فقط بو میکنم .حالم را خوب میکند.روزهای خیلی شاد و خیلی غمگینم را آنجا گذراندم و همیشه حالم را خوب کرده.
دیروزکه رفتم شهر کتاب برای اولین بار تو این همه بار که اسم آدمها را روی قفسه کتابها شان دیده بودم دلم خواست یک روزی اسم من هم یک جایی روی آن قفسه ها باشد.نمی دانم چرا, اما دلم خواست.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

fekr konam ghable inke hame oona esmesh oonja bashe mesle to yeho faghat deleshoon khast ,...
intori migan :D